دفتر خاطرات منو عشقم
خانـ ه ♥ لینـ ک ♥ ایمیـ لـ ♥ پروفایـ لـ ♥ طـراح
92.10.4 واااااای اون روز یکی از بهترین و قشنگترین روزایه زندگیم بود صبحش امتحان داشتم رفتم مدرسه تا امتحانمو دادم سریع اومدم خونه 1 ناهاره مختصر خوردم سریع اماده شدم رفتم دنبال کیمیا اخه اونم قرار بود بیاد عشقمم میخواست یکی از دوستاشو بیاره رفتم دنباله کیمیا اما نمیخواست بیاد دعواش شده بود با مامانش ولی به هزار زور و زحمت راضیش کردم اول ماشین گرفتیم من رفتم کلاس گیتار اونجا اصن حواسم به درس نبود همش تو فکره این بودم کی کلاس تموم میشه که من نفسمو ببینم بلاخره تموم شد با کیمیا رفتیم سمت پاساژ تا اونا برسن رفتیم پایین یه چرخی زدیم همون موقه به کیمیا گفتم بریم بالا تا رسیدم بالا عشقمو دوستمو دیدم نفسم داشت به من زنگ میزد بپرسه کجاییم ما تا دیدمش سریع سلام کردممم سرشو اورد بالا زندگیم سلام کردیم رفتیم پایین تو پاساز عشقم درو نگه داشته بود اول اونا رفتن بعد به من گفت بفرمایین منم رفتم تو یکمی حرف زدیم بعد مامان کیمیا زنگ زد شماره یه نفرو از تو گوشیش میخواست اخه گوشیش دست کیمی بود من رفتم بیرون که با مامانش صحبت کنم بیاد خونمون کیمی موقه رفتن بیرون نفسم 1 چشمک کوچولو زد رفتم بیرون همش نگاهش به من بود اومد تو به کیمیا گفتم که شماره رو از تو گوشیت بده کیمیا هم ترسید رفت خونشون حالا منو نفسمو دوستش تو کافی بودیم دوستش انقد عصبی بود که قلیون سفارش داد مسئول اونجا 1 خانوم بود اومد سفارش بگیره نفسیم داشت نگاش میکرد یهو چشماش افتاد به من اخم کردم قربونش برم سریع سرشو انداخت پایین یکمی اونجا نشستیم اما بعد منو زندگیم رفتیم بیرون قدم زدن اولش یکم احوال پرسی کرد بعدش گفت قرار بود دستتو بدی به من منم تا اینو گفت سریع دستمو اوردم جلو تو هم دستتو گذاشتی تو دستمو دنیا ماله من شد شروع کردیم قدم زدن خیییییلی خوش گذشت هر 5 دیقه یه نگاه به من مینداختی دستام از سرما یخ کرده بود اما دلت نیومد ولش کنی بعد گفتی دستات چ سردن همونجوری ک دستامو گرفته بودی گذاشتیش تو جیبت گفتی دفه بعدی 1 لباس میخرم که دسته 2 نفر جا بشه تو جیبش بزرگ باشه انقد خوش میگذشت که حواسمون به دوسته عشقم نبود مجبور شدیم برگردیم دوستش تو خیابون منتظرمون بود تا اخرین لحظه دستامو گرفته بود بعد که رسیدیم پیش دوستش گیتارم دستش بود خواست به من بده حسینم نذاشت از دستش گرفتو خودش بهم دادش خداحافظی کردیمو به خاطر کیمی کلی عذر خواهی کردم و بازم 1 چشمک کوچولو زدیو من رفتم خونمون دستام بو عطرتو گرفته بود همش دستمو بو میکردم خیییییییییییلی خوش گذشت
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:سلام گلمممممم
مرسییییییییییییی ایشالله
لینکی دخی جیگری
وبت رو بخای نخای لینک کردم
اگه دوس داشتی توهم منو لینک کن
بهم سرمیزده باش
بابای
پاسخ:مرسیییییی تو هم لینکی حتما سر میزنم
پاسخ: نزدیکیم اما شرایطمون جوریه که هر موقه دلمون خواست نمیتونیم همو ببینیم
پاسخ خییییییییییلی واسه همین با اخم نگاش میکردم اونم سریع سرشو انداخت پایین و متوجه کارش شد
برچسبها:
طراح : صـ♥ـدفــ |